بحران هستهای رژيم جدال براي بقاء

 

بابك

 

رژيم جمهوری اسلامی سال ها برای کسب برتری نظامی در منطقه به طور مخفيانه اقدام به واردات ابزارالات و فنآوری هسته ای کرد. سران رژيم حتی تا مدت ها بعد از افشای آن‍، فعاليت براي دستيابي به فنآوري هسته‌اي را کتمان می کردند. زمانی که دريافتند که ديگر انکار آن بي فايده است و همه چيز آشکار شده است، با اتخاذ يك رشته سياست‌هاي  پيشگيرانه و با استفاده از موقعيت جهانی که بعد از حادثه  يازده سپتامبر بوجود آمد، عجالتا توانستند رژيم را از بحرانی که دامن آن را فرا گرفته بود برهانند. خاتمی در بهمن ماه سال هشتاد و يك  با اعلام موفقيت هاي هسته‌ای رژيم بر صلح‌ آميز بودن آن تأكيد ورزيد و از آمادگي جمهوری اسلامي برای همكاری با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي خبر داد. خاتمی با طرح اين خبر، ضمن اعلام رسمی فعاليت‌های رژيم در زمينه هسته‌اي ، آن را صلح آميز خواند و همزمان با طرح يك سياست پيشگيرانه مبنی بر آمادگی رژيم برای همکاری با آژانس بين‌المللی انرژی، ابتكار عمل را از ديگران، به ويژه آمريكا برای طرح آن گرفت و زمينه را برای کاهش فشار به رژيم در خارج از مرزهای ايران و گشودن مراوده با اروپائيان آماده نمود. در عين حال طرح اين سياست توانست دست اتحاديه اروپا در معامله با رژيم در مقابل آمريکا را باز بگذارد.

دو سال از بحراني شدن پرونده هسته‌ای رژيم می‌گذرد و طی اين مدت، فراز و نشيب‌هاي فراوانی در اين پرونده رخ داده است و هر يك از طرفين بنا بر منافع خود، تلاش کردهاند امتيازات بيشتری از ديگری کسب کنند. آما جمهوری اسلامی که پی برده هدف بعدی آمريکا بعد از  طالبان و صدام است، به دنبال آن است که بيشترين امتياز را که به بقاء آن ياري رساند از طرف مقابل دريافت نمايد. 

از آغاز طرح پرونده هسته‌ای رژيم، سه گرايش ميان جناح های حاکميت درباره چگونگي برخورد با اين پرونده وجود داشته است. گرايش نخست كه ميان بخشی از فرماندهان سپاه پاسداران و عناصر تندروی حاکميت و رسانه‌هاي منتسب به آنان نمايان می‌شود، بر استفاده از فرصت پرونده هسته‌ای برای بازگشت به دوران روياروئي با غرب تأكيد دارد. اين گروه معتقد هستند، رژيم می‌بايست، با اقداماتی نظير خروج از "ان پی تی" و عدم انعطاف در برابر شورای حكام آژانس، كشور را به سوی تقابل با اروپا و آمريكا سوق دهد، تا شرايط بي‌ثبات و لرزان سياسي و اجتماعی داخل كشور كه متأثر از نارضايتي مردم و تحولات دوره اخير است، به سوي ثبات و اقتدار پيش رود. از سوی ديگر اين گروه، فرجام تعامل با آژانس و سازمان های بين‌المللی را واگذاری سنگر به سنگر مواضع و امتيازات از سوی رژيم می‌داند.

گرايش دوم كه پايگاه آن در ميان تكنوكرات ها و "ليبرال های" حکومتی و اپوزيسيون قانونی است، بر حل مشكلات بين رژيم و غرب با هر هزينه‌اي تأكيد دارد. در ديدگاه اين گرايش، سرچشمه عدم توسعه و معضلات فراوان پيش روی كشور، در ناهماهنگي و همگرائي با غرب، به ويژه آمريكا قرار دارد. هرچند به دليل وجود مشکلات با آمريكا  نمی‌توان از مذاكره، رابطه و تعامل مستقيم با آن سخن گفت، اما اروپا را می‌توان به عنوان بخشی از غرب، طرف تعامل قرار داد. برای اين ديدگاه، پرونده هسته‌ای ايران، بيش از آنكه اهميت ذاتی و موضوعی داشته باشد، فرصتی است براي نزديكي با غرب و نيز پروژه‌ای است كه می‌توان طی آن با اروپا به صورت مستقيم و با آمريكا به صورت غيرمستقيم تعامل كرد. در اين راه، واگذاری بخشی از تكنولوژی هسته‌ای براي كسب اعتماد غرب، نه تنها معامله زيان‌دهي نيست، بلكه سرمايه‌گذاری پرسودی نيز تلقی مي‌شود.

گرايش سوم كه پايگاه آن در ميان مسئولان بالای رژيم است، بر سياست شفاف‌سازی و تنش‌زدايي با غرب تأكيد دارد. در اين گرايش، هرچند مشكلات غرب به ويژه آمريكا با رژيم آنچنان سطحی پنداشته نمی‌شود كه با واگذاری بخشی از تكنولوژی هسته‌ای حل شود، اما از رويارويي و تقابل با آن ها نيز دوری می‌شود. فنآوری هسته‌ای در اين ديدگاه، به مثابه موقعيت برتر برای رژيم در منطقه محسوب می‌شود كه چشم‌پوشی از آن، ورای مرزهای ممنوعه و خط قرمز تلقی می کردد.

عملكرد گرايش نخست، که به تقابل و روياروئي با غرب به مثابه ابزاری برای فائق آمدن بر مشکلات داخلی تأكيد میکند، در عرصه تصميم‌گيري نهائي در ارتباط با پرونده هسته ای رژيم به حاشيه رانده شد. گرايش دوم به عنوان محور مذاكرات و گرايش سوم به عنوان تصميم‌گيرنده نهائي در اين پرونده، نقش كليدي ايفا كردند. در مقابل عدم ارجاع پرونده به  شورای امنيت سازمان ملل، رژيم طی يک سال مذاکره با طرف های اروپائی سه امتياز به آن ها وگذار کرد: ارائه اطلاعات کامل فعاليت هسته ای رژيم، تعليق غنی سازی اورانيوم و پذيرش و اجرای کامل پروتکل الحاقی که نظارت آژانس اتمی بر فعاليت هستهای رژيم را به صورت کامل تضمين می کند.

اما به نظر می‌رسد در شرايط فعلي، يك بن‌بست در روند مذاكرات رژيم با اروپا به وجود آمده است. اروپا می خواهد رژيم هرچه سريعتر از فنآوری هستهای چشم پوشی کند و در مقابل از غرب سوخت و ساير نيازمندیهای فنآوری هسته‌اي را دريافت کند. رژيم می داند که عدم پذیرش مطالبات اروپا مبني بر چشم‌پوشی از فناوری هسته‌ای، پيامد آن ارجاع پرونده رژيم به شورای امنيت در نوامبر يا فوريه آينده است. چون مطمئن نيست حتی در صورت تحقق مطالبات طرف های اروپائی اگرچه احتمال دارد پيامد آن مختومه شدن پرونده رژيم در شورای حكام باشد، تهديد خارجی حيات‌اش را به خطر نخواهد انداخت، سعی می کند با تعلل و به تعويق انداختن توافقنامه نهائی در زمينه هستهای، با گذشت زمان از غرب يك رشته ضمانتهائي دريافت کند که خطری از خارج مرزهای ايران تهديدش نخواهد کرد. به اين وسيله به نوعی، گزينه های اصلی هر سه گرايش داخل حاکميت مبنی بر ثبات و اقتدار در داخل از طريق تشديد سرکوب اجتماعی، توسعه پايدار بر اساس مدل چينی و بقاء حکومت تامين می شود. از اين رو بحران هسته‌اي رژيم به جدال براي بقاء آن  تبديل شده است.